بي‌گناه از من تبرا مي‌کني

شاعر : انوري

آنچه از خواريست با ما مي‌کنيبي‌گناه از من تبرا مي‌کني
ورچه مي‌دانم که عمدا مي‌کنيسهل مي‌گيرم خطاکاري تو
هر زمان با من چه صفرا مي‌کنيمن خود از سوداي تو سرگشته‌ام
چشمم از خونابه دريا مي‌کنيکشتي عمرم شکستست اي عجب
وعده‌ي وصلم به فردا مي‌کنيجان نخواهم برد امروز از غمت
شاد باش احسنت زيبا مي‌کنيناز ديگر مي‌کني هر ساعتي
اين دليريها از آنجا مي‌کنيروي خوب تو ترا پشتي قويست
بر سر خلقش چه رسوا مي‌کنيانوري چون در سر کار تو شد